صحبت های دکتر مداحی در خصوص عملیات کانی سخت مورخ 18 بهمن 1361
- مشخصات
- تاریخ انتشار شنبه, 27 بهمن 1397 08:06
سی و هفتمین سالروز عملیات کانی سخت روز 18 بهمن 1397 در ایلام با حضور امام جمعه و فرمانده سپاه و مسئولین و مدیران کل این شهر برگزار گردید.در این مراسم عزیزانی که در این عملیات شرکت داشتند به همراه خانواده هایشان و خانواده های دو شهیدی که در این عملیات به مقام رفیع شهادت نائل آمدند حضور داشتند.دکتر محمد ابراهیم مداحی از افرادی بودند که در این عملیات در سال 1360 حضور داشتند و قسمتی از صحبت های ایشان را در رابطه با این عملیات را در ادامه مشاهده نمایید...
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از پایگاه های عراق در منطقه کانی سخت وجود داشت که بررسی های صورت گرفته حاکی از آن بود که 50 نفر از نیروهای ویژه عراق آنجا بودند و از همان جا عملیات ها را علیه ایران هدایت می کردند. به این فکر افتادیم که این منطقه را شناسایی و منهدم کنیم یا اگر شده نیروهای دشمن را به اسارت بگیریم و بخش عمده ای از منطقه کانی سخت و شور شیرین و قسمت شمال مهران را که عملیات هایی بر علیه ایران می شد را رها کنیم. این عملیات طراحی شد و در تاریخ 18 بهمن سال 1360 ، 34 نفر انتخاب شدیم که این 34 نفر بایستی از نقطه صفر مرزی که خط مقدم ما در آن منطقه بود عبور می کردند و حدود بین 30 تا 35 کیلومتر در یک مسیر خیلی سخت و کوه و دره عبور می کردند.
حدود 2 روز راهپیمایی کردیم تا به غاری رسیدیم و در آن غار مستقر شدیم که در نزدیکی منطقه مورد نظر بود و در واقع شمال شهرهای زرباطیه یا بدره عراق بود...
- قبلی
- بعدی >>
هر کجا هست ، به هر فکر ، به هر کار ، به هر حال ، عزیز است خدایا تو نگهدارش باش .
مطلب بسیار زیبا و معناداری در سایت قرار دادید و چقدر شیوا و گیرا و چذاب به نگارش درآورده اید.تبریک میگم با ارزوی سلامتی و بهروزی همه شما رزمندگان و فداکاران میهن اسلامی
به آنان که چون پرده بالا زدند قدم در حریم تماشا زدند
به آنان که کارون خروش آمدند چنان خون کارون به جوش آمدند
به آنان که زخمی ترین بوده اند شهیدان میدان مین بوده اند
همانان که از مهر فرزند خویش بریدند یکباره پیوند خویش
بریدند تا وصل آسان شود نیستانه درد درمان شود
همانان که روح روان داشتند سفرنامه آسمان داشتند
همانان که دلداده او شدند کبوتر کبوتر پرستو شدند
پرستو پرستو فراز آمدند و بی سر سرافراز باز آمدند
من در زمین و تو در آسمان ، این چه تقدیریست که من از لک لک ها هم بداقبال ترم؟
زمین می چرخاند مرا، آسمان همراه بی کسی های من نیست.
باید باز کوله بارم را پر کنم از رخوت تنهاییم.
من به کدامین شهر خواهم رفت؟
برای دیدار گمشده ای که نام او را نمیدانم،
شاید تمام درها به رویم بسته باشد.
زمانیکه تو در آن سوی دروازه ایستاده ای و نظاره گر تمام الامم هستی!
چه کسی میداند! هجمه ی سازش من با خودم در انتهای پس لرزه ای می ایستد، شاید هم مرا مینگرد
هبوط من، شاید زیباترین نزول انسانیت در قرن تو باشد......
چقدر زیبا و دلنشین بیان کردید این خاطره را
انچه از دل برآید بر دل می نشیند
ممنون از عکسا و خاطرات خوبتون
واقعا تصاویر و مطلبی زیبایی در سایت قرار دادید و ما رو به آن روزهای تلخ و شیرین گذشته بردید.خوشحالم ک سالم و سلامت هستید و تعبیرتان از عروج و هبوط بسیار زیبا بود...
برقرار باشید.